setayeshsetayesh، تا این لحظه: 14 سال و 10 ماه و 25 روز سن داره
my sistermy sister، تا این لحظه: 8 سال و 9 ماه و 7 روز سن داره
my weblogmy weblog، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 29 روز سن داره
روزی که دوباره متولد شدم 🫂🥀روزی که دوباره متولد شدم 🫂🥀، تا این لحظه: 1 سال و 10 ماه و 25 روز سن داره
آرمی شدنم💜🇰🇷آرمی شدنم💜🇰🇷، تا این لحظه: 1 سال و 8 ماه و 13 روز سن داره

세타예시💜

ستایش کوچولو قدیم

دوباره با چند تا عکس قدیمی اومدم ببینین و لذت ببرین

بریم که باهم عکسا رو ببینیم  وای خدا ببینین چی پیدا کردم  اردو ی ثامن و العمه کلاس سومم  از سمت راست (خودم . فایزه . ساجده . عسل )  اینجا گفتن راحت باشین ماهم خیلی راحت کردیم قشنگ لباس راحتی پوشیدیم بابامم برام ساندویچ سرد گرفت که ناهار بخورم مدرسه ی ما رسمش بود اخر سال که میشد بعد امتحانای اخر ترم ما رو ببره ثامن العمه  و کلی بهمون خوشبگذره و ابینکه من فقط دو بار رفتم چون از کلاس دوم اومده بودم و از کلاس سوم به بالا میبردن اونجا و من فقط سوم و چهارم رفتم پنجمم قرار بود برم اما نشد چون این کرونای لعنتی خدا ذلیلش کنه اومد دیگه نشد برم ششمم که دیگه انلاین  خلاصه که امروز میخوام از ...
29 تير 1400

هفته ی دیگه یکی به دنیا میاد

سلام بچه ها چطورید خوبید  راستی هفته ی دیگه امروز یکی به دنیا میاد  اون که بلههه ترنم کوچولوی منه  به الانش نگاه نکنین ها  خیلی ریزه میزه است  از وقتی فهمیده هفته ی دیگه تولدشه هی میگه کادو برام‌چی میارین  کادو سوپرایزی میخوام  خلاصه که خیلی ذوق داره  امسالم میره اول و دوتا از دندونای شیری بالاییش افتاده دیگه شده یک بی دندون تمام کامل  اصلا انقدر موش شده  بریم یه چند تا ازش عکس بزارم ببینیم  اینم دو جیگر  از سمت راست ( ترنم ، شهراد ) شهراد پسر عمو کوچیکمه  ترنم وتی میریم یزد تو ماشین یک جای مخ...
27 تير 1400

🧜‍♀️قراره کلی اوریگامی بزارم🧜‍♀️

سلام دوستان حالتون چطوره  بچه ها قراره که کم کم کار های هنری بزارم تا شما هم استفاده کنید  میخوام پست های مرحله ای اریگامی و نمد دوزی و انواع دوخت روی نمد رو براتون بزارم امیدوارم خوشتون بیاد البته هنوز خودم اول راهم میخوام همگی باهم یاد بگیریم  من برم کارام و انجام بدم تا بعد برم عکس اریگامی هار رو بزارم 👭 دوستون دارم ❤
25 تير 1400

بهترین بابای دنیا

سلام بچه ها چطورید خوبید پریشب دَدی  عزیزم وقتی از خواب بعد از ظهر بلند شد گفت سریع حاضر شید بریم بستینی بخوریم یک پیده روی بکنیم و با ماشین نریم  ولی مامی جونم یم نوع کرمی از یکی سفارش داده بودن و اون شب دیگه گفتن بریم بگیریم  دیگه خلاصه یک تیپ مشکی صورتی خانواده گی زدیم و راه افتادیم مامی زنگ زد به اون خانومه اون گفت من نیستم و اینا دیگه بابام دور زد رفتیم به سمت طرقبه دیگه رفتیم بالا یک بلال 👌 فوق العاده 🤗 خوشمزه زدیم با دوغ ابعلی  🥛 جاتون سبز بودا  دیگه خلاصه برگشین به شهر و رفتیم که بریم کرم مامانم رو بگیریم که تو ترافیک و اینا بالاخرع رسیدیم  اول فکر کردیم خانوم...
23 تير 1400

چند روز تاخیر

سلام دوستان حالتون چطوره  ببخشبد چند روز نبودم چون خیلی خیلی سرم شلوغ بودببخشید امیدوارم عذر خواهی من رو پذیرفته باشید قراره امروز یکی دوتا از اتفاقات این چند روز رو تعریف کنم پس بامن همراه باشید  😊
23 تير 1400

بهترین دوستانم

کلاس پنجم .جشن یلدا  از سمت راست  صبا . ایدا. خودم  بهترین دوستانم که به دلایلی از هم جدا شدیم واقعا ناراحتم ولی اینو بدونین که همیشه به یادتونم و دوستون دارم  ارزوی بهترین ها برای شما  ...
20 تير 1400

یه چند تا عکس قدیمی ببینیم

بریم یه چند تا عکس قدیمی ببینیم که حتما  بعضی هاتون که جدیدی اومدین ندیدین  من و سحر جون بهترین دوست دوره پیشدبستانیم  من و نیکا خانم یکی بهترین دوستان  ترنم خانم و کوثر جان  من و عسل جونم وقتی که چادر نماز های چشن تکلیفمون رو دادن  اینو خودم یادم نمیاد کی بوده ولی میدونم مامانم یک روزی این عکس و گذاشتن😊 من برم مهمونم داریم کلی هم کار دارم  دوستون ا ...
19 تير 1400

تولد 9 سالگیم

سلام دوستان چطورید خوبید اومدم خاطره یتولد 9 سالگیمو تعریف کنم چون اون سال مثل امسال روز تولدم شهادت بود اما  عمو مهدیم اومدن مشهد یعنی پسر عمو سالار و شهراد اومدن دیگه خلاصه روز تولدم به طرقبه رفتیم و و چون تولد نگرفته بودیم اون شب بابام برام یک کفش خیلی کیوت گرفت که الان خیلی خیلی کوچیکم شده چند روز قبل از تولدم مامانم کارت شهربازی عجایب و پر از پول کرد و قرار شد شب بریم بازی کنیم  خلاصه من و سالار انقدر ذوق زده بودیم که همش داشتیم بالا پایین میپریدیم الان بهش میگم دیگه فکر نکنم ما دیگه حتی اونجا الان راهم بدن  خلاصه که  تا شب هزار رو یک بار مردیم زنده شدیم تا این شهربازی یه وقت کنسل ...
18 تير 1400

تولد بهترین مامانبزرگ دنیا مبارک

تولد بهترین مامان بزرگ دنیا مبارک  مامانجون عزت عزیزم با اینکه ازت دورم ولی هر روز بیشتر دیروز دلتنگت میشم انشاالله که وضیعت بهتر بشه بتونم ببینمت اما به دون که خیلی دوست دارم عاشقتم  همیشه که میخوام از یزد برگردم کلی گریه میکنم البته الان یکم بزرگتر شدم یواشکی بدون اینکه متوجه بشین گریه میکنم  ❣️ الانم که این متن رو براتون مینوسم داره گریم میگیره 💔 واقعا دلم براتون تنگ شده شاید بعضیا بگن چقدر لوسه اما اینو بدونین شما اگر 4 یا5 ماه یا حتی یک سال مادر بزرگ پدر مادر بزرگ هاتونو نبینین دلتون تنگ نمیشه 🖤   حالا نمیخوام از بحث دور بشم مادر بزرگ قشنگم تولدتون مبارک انشاالله همیشه سایتون بالا...
18 تير 1400
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به 세타예시💜 می باشد